در حال بارگذاری ...
پنج‌شنبه 27 دی 1403
nus.ac.ir

ادامه مباحث دینی با موضوع امکان لقاء و پاسخ حق تعالی

شماره16

که عبادت و عمل صالح ندارد به هدف از خلقت توجه ندارد و عاقبتش نهلیسم و پوچ گرایی و خودکشی است.

پس برای رسیدن به ملاقات خداوند ،نیاز به جهد و کوشش در عبادت و عمل صالح داریم 
فلذا هر عارف یا مکتب عرفانی برای رسیدن به خداوند و لقا الله ،عبادت و عمل صالح را حذف کرد شک نکنید از این عرفان های کاذب و انحرافی است چون مخالف نص صریح کلام خداوند عمل کرده 

اینکه کسی بگویید شریعت پوسته دین است آن را بشکن و به حقیقت دین لقا الله برس یعنی چه ؟اگر منظورش این است عبادت را رها کن بخدا رسیدی این عین انحراف است 
طبق فرمول علامه مصباح یزدی عبادت و عمل صالح هدف اصلی نیست چون در آخرت که عبادت و عمل صالح نیست اما عبادت و عمل صالح بعنوان هدف اولیه و میانی ما را به هدف اصلی که ملاقات خداوند متعال است، می رساند قابل توجه است

هر کس با انجام عمل صالح و کوشش در عبادت در عالم دنیا اراده کند به سمت بالا یعنی به سمت عالم ملکوت و نورالانوار و ملاقات خداوند حرکت کند به نتیجه خلقت می رسد

البته برخی به بیان قرآن مجید ملاقات خداوند را انکار کرده و توجیهاتی دارند که علامه تهرانی جوابشان را کامل و شافی داده اند.

علامه سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی در کتاب تفسیر آیه نور، به بحث «آیات و روایات داله بر امکان لقاء خداوند» پرداخته است.

علامه آیةالله حاج سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی در کتاب تفسیر آیه نور در بحث «آیات و روایات داله بر امکان لقاء خداوند» بیان می دارد: «مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ»؛ «آن کسانی که امیدِ لقاء خدا را دارند بدانند که می‏ رسند، آن زمانی که خدا برای وصول معیّن کرده، می ‏رسد.»سوره عنکبوت و خیلی آیات غیر از اینها در قرآن مجید وارد شده است. آن دسته‏ای که مخالفند [درباره لقاء خدا] می‏گویند: این آیات لقاء، لقاءِ خدا نیست، انسان خدا را به هیچ‏ وجه نمی ‏تواند ببیند، نه با چشم سر، نه با چشم ذهن، نه با چشم دل، نه با چشم سِرّ، نه ذات خدا، نه صفت خدا، نه فعل خدا، نه اجمالًا، نه تفصیلًا، راه بسته است!
[قائلین به] اینها جواب می ‏دهند: مگر لقاء خدا در آیه قرآن نیست؟! لقاء یعنی چه؟! یعنی: دیدن. من می ‏آیم برای لقاء شما، برای ملاقات شما، شما را ببینم. پس چرا خدا این ‏قدر بیان کرده و تأکید کرده و این مطلب را خیلی مهمّ شمرده و آن کسانی که امیدِ لقاء خدا ندارند، آنها را أخسَر یعنی: بیچاره‏ تر، پست‏ تر، زیان‏کارترین افراد معیّن فرموده؟! دیگر چرا این کار را کرد؟! مراد از لقاء خدا چیست؟
آنها می‏ گویند: مراد از لقاء خدا ملاقات نِعَم بهشتی است؛ سیب است، گلابی است، حورالعین است، درخت است، چیزهایی که در بهشت به انسان می‏دهند، اینها ملاقات خداست.
[در پاسخ باید گقت] مگر خدا عاجز بود که همین الفاظ را بیان کند، ولی اسم لقاء آورد؟! و علاوه این آیاتی که تا این درجه انسان را به لقاء خدا تحریک می‏ کند، انسان بگوید: این است که انسان برود در قیامت دو تا گلابی دستش بدهند؟! یا دو تا سیب دستش بدهند؟! آیا معنی لقاء خدا این است؟! آیا حیف نیست که انسان لقاء خدا را این‏قدر پائین بیاورد، و به لقاء دو تا سیب و دو تا گلابی تعبیر کند؟!
می‏ گویند: نه، مراد لقاء ائمّه(ع) است. انسان خدا را نمی‏ بیند، امام را می‏ تواند ببیند و به معرفت امام هم برسد؛ پس کسی که به مقام لقاء امام رسید، این مراد لقاء خداست.
باید جواب بدهیم که: آقاجان! خود ائمّه علیهم السّلام مگر این آیات را نمی‏ خواندند؟! خود آنها مگر دنبال لقاء خدا نمی‏ رفتند؟! پس این آیات درباره خود آنها صادق نیست؟! و علاوه ائمّه(ع) که معرفت آنها معرفت خداست، بعد از این است که آنها وجهُ الله شدند، اسم خدا شدند، راه را طیّ کردند، معرفت پیدا کردند، امام شدند، آن‏ وقت ما می ‏گوییم: لقاءآنها لقاء خداست! پس آنها با سایر افراد مردم تفاوت دارند، پس بعد از اینکه آنها به مقام لقاء خدا رسیدند، وَجهُ الله شدند، یَدُ الله شدند، اذُنُ الله شدند، عَینُ الله شدند، این عناوین بر آنها صادق است.
پس این استدلالی که شما می ‏کنید بر علیه خودتان است؛ چون خواستید مطلب را باطل کنید، اثبات کردید. اجمالًا می‏ گویید که: امام می ‏تواند به لقاء خدا برسد، همین برای ما کافی است، امام غیر خداست و می ‏تواند خدا را ببیند.
اگر شما درباره امام قبول کنید و بگویید: پیغمبر و امام می‏ توانند خدا را ببینند، این برای ما کافی است؛ آن استدلال شما را پُر می‏ کند که غیر از پروردگار أحدی از ممکنات نمی‏ تواند به مقام ملاقات خدا برسد؛ مگر امام و پیغمبر اینها واجب الوجودند؟! اینها ممکن الوجودند، منتهی در اثر تزکیه و تهذیب به حجاب أقرب رسیده ‏اند و کشف سُبُحاتِ جلال بر آنها شد و مطلب را درک کردند. اگر این مطلب را اجمالًا قبول کنیم، درباره همه افراد بشر باید بدون استثناء این امر را قبول کنیم؛ چون ائمّه و پیغمبران پیشوایانی بودند ن مطلب: ببینید تمام این موجودات، نورِ خدا هستند و ظهور خدا و متّکی به خدا و قائم به خدا. یک وقت آن شخصی که دارای بصیرت باطنی است نگاه می ‏کند به این موجود، اصلًا این را نمی ‏بیند، اوّل خدا را می ‏بیند، بعد این را متّکی به خدا می‏ بیند.
دلی کز معرفت نور و صفا دید                    ز هر چیزی که دید اول خدا دید 
یعنی قیام این را به خدا می‏بیند، این‏ «ما رَأیتُ شَیئاً إلّا و رَأیتُ اللَهَ قَبلَهُ» است.
یک ‏وقت اوّل این را می‏ بیند و بعد قیام این را به خدا می ‏بیند، با همان چشم دل می ‏بیند که این قائم به خدای مُفیض است. این معنی این فقره می ‏شود: «ما رَأیتُ شَیئاً إلّا و رَأیتُ اللَهَ بَعدَهُ.»
یک ‏وقتی خدا را با این می ‏بیند، یک نگاه می ‏کند خدا را می ‏بیند و تمام موجوداتی که با خدا هستند و معیّت دارند،- همین‏طوری که آیه قرآن می‏فرماید: «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُم؛ هر جا باشید خدا با شماست» این می‏شود: «ما رَأیتُ شَیئاً إلّا و رَأیتُ اللَه مَعَهُ‏.»
یک‏ وقتی اوّلًا نظر می ‏کند به غالب موجودات، بعد آن نور پروردگار و آن قدرت و آن وجود مطلق و بسیط را در تمام موجودات ملاحظه می ‏کند، این می ‏شود: ما رَأیتُ شَیئاً إلّا و رأیتُ اللَهَ فیه‏! خدا را در همه موجودات دیدن! اینها به اختلاف أنظار و حالاتی است که بزرگان در حال توحید پیدا می‏کنند.
ولی این روایت دلالت می‏ کند که آن نَظره اوّل که از حضرت صادق یا از أمیرالمؤمنین علیهماالسّلام بر موجودات بوده، تمام اینها درونش بوده! یک نگاه که می‏ کرد اوّل خدا را می‏ دید و موجودات را قائم به خدا، و باز موجودات در مقام رجوع، به خدا رجوع می‏ کنند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» این موجود از پیش خدا آمده، پس خدا قبل از این بوده؛ و بازگشتش به سوی خداست، پس خدا بعد از این است و خدا با این است؛ پس هم معیّت و هم قبلیّت و هم بعدیّت به نزد اوست. و این مقام خیلی عالی است که تمام این جهات برای کسی در یک نظره پیدا بشود.
خُب! شما این روایت را چه کار می ‏کنید؟ «ما رَأیتُ شَیئاً إلّا و رأیتُ اللَه»‏ یعنی ما رَأیتُ شَیئاً إلّا و رأیتُ حورَالعینِ و التُفّاح و السَّفَرجَل قَبلَهُ و بَعدَهُ و مَعَهُ؟! این‏طور باید معنا کرد؟ اگر معنا می‏ کنید مختارید! ما معنا نمی‏ کنیم و این قِسم معنا کردن صلاح ما نیست! صلاح آن کسانی است که طالب تُفّاح و سَفَرجَلَند، مبارک خودشان باشد! خدا را بیاورند بکوبند داخل سیب و گلابی! چه کنیم دیگر؟!
میان عاشق و معشوق رمزی است                  چه داند آنکه اشتر می چراند؟!
نظر امام خمینی (ره)هم همان نظر علامه طهرانی است